نامه به کودکي که هرگز بزرگ نشد: خانه ي موسيقي

1390/8

نوشته رامين جزايري

نامه به کودکي که هرگز بزرگ نشد: خانه ي موسيقي

نوشته اي که در پيش روي داريد، نسخه کامل نامه به خانه موسيقي مي باشد که در روز بيست و ششم مهر ماه در روزنامه شرق چاپ شد. اما متاسفانه به علت محدوديت صفحه روزنامه قريب به هفتصد کلمه از آن کوتاه شد. با اينکه روح کلي نامه در نسخه کوتاه شده از بين نرفت ولي به هر دليل ذکر بعضي از توضيحات و مثال ها شايد نارس و ناقص باشد. اين موضوع باعث قرار دادن نامه کامل در اين سايت گرديد.

با تشکر جزايري

نامه به کودکي که هرگز بزرگ نشد: خانه ي موسيقي

(بر اساس نام کتابي از اوريانا فالاچي: نامه به کودکي که هرگز زاده نشد)

حدود دوازده سال از شروع به کار خانه موسيقي مي‌گذرد. فکر تاسيس چنين نهاد مدني، مدتها در فکر موسيقيدانان ايران وجود داشت تا بالاخره با همت چند تن از آنان و خصوصاً جناب آقاي روشن‌روان و کمک مرکز موسيقي وقت وزارت ارشاد، خصوصاً آقايان مرادخاني و سلمانيان، در سال 1378 تاسيس گرديد. امروز بايد گفت که دوره ي کودکي خانه ي موسيقي گذشته و به درستي بايد خود را در آستانه ي شروع دوره ي بلوغ و بهره‌وري آن بيابيم: دورنمايي که به دلايل متعدد دور از ذهن مي نمايد. دلنگراني و تشويشي كه، مدتهاست فكر و ذهن صاحب اين قلم را بشدت مشغول كرده است و نوشتن و انتشار اين يادداشت نيز بيش از هر چيزي به نيت در ميان نهادن دلنگراني ها و بيم و اميد ها ، با ديگراني صورت مي پذيرد كه بي ترديد همچون نگارنده اين سطور، دل مشغول كل موسيقي ايران، ‌بطور اعم و سرنوشت و تاثير و آينده خانه موسيقي، اين نخستين نهاد فراگير و جدي صنفي اهل موسيقي در دوره معاصر، بطور اخص هستند.

متاسفانه به رغم انتقادات درون صنفي و تذکرات شفاهي مکرر دوستان و خصوصاً بازرس دوره قبل(آقاي مختاباد) به دليل کم اعتنايي هيئت مديره شايد بهتر باشد اين انتقادات در حوزه عمومي تري بازگو شود تا بلکه موجب تغيير رويه فعلي شود.

اگر بخواهيم تا با نگرش و عميق شدن بر جزئيات روند امور را بررسي کنيم بهتر است تا بر سر تک تک ارکان و جزئيات خانه برويم.

شوراي عالي خانه موسيقي

اين شورا که در اساسنامه عهده‌دار وزن خاصي يا بنا بر اصطلاح ”شوراي ريش سفيدان” و استادان بنام مي‌باشد وظيفه‌اي اجرايي نداشته و تنها براي امور راهبردي و مشورتي و نظارتي طراحي شده است. با اينکه کارکرد چنين شورايي در يک نهاد صنفي و مدني محل پرسش هاي جدي است، اما بهر صورت در اساسنامه وجود آن پيش بيني شده است. اين شورا براي سالهاي نخست بوسيله هيئت مديره انتصاب شد اما در ارديبهشت 86 که براي اولين بار اين شورا با انتخابات توسط مجمع عمومي و بر اساس بندهاي موجود در اساسنامه انتخاب شدند، علي‌رغم قيد دوره سه ساله در اساسنامه، انتخابات بعدي در خرداد 90 برگزار گرديد و جالب تر اينکه در انتخابات آخر مجمع عمومي بايد هفت نفر را از بين ده نفر پيشنهادي هيئت مديره انتخاب کند. آيا در موسيقي ما حتي نفر ديگري براي نامزد شدن در چنين شورايي وجود نداشت؟ و يا هيئت مديره توان مواجهه با استادان غير خودي را ندارد؟ بهر صورت شوراي قبلي در طي چهار سال، دو جلسه در سال اول، پنج جلسه در سال دوم و يک جلسه در سال سوم 1388 برگزار کرد و سال اخر بدون هيچ جلسه اي گذشت. اين دوره که رياست آن بر عهده استاد محمدرضا شجريان قرار گرفته بود متاسفانه چنانچه بايد و شايد مورد اقبال اعضاي اين شورا نبود و بنظر ميرسيد که اعضا احساس نياز و تعهدي بر انتخاب خويش بر چنين نهادي نداشتند و جلسات نامنظم و ناپيگيري امور سر لوحه کار شورا بود. براحتي مي‌توان گفت هيچ يک از مصوبات جلسات اين شورا تا به حال به سرانجامي نرسيده است. (به مقاله آقاي سيد ابوالحسن مختاباد در مورد شوراي عالي موسيقي با عنوان “نهاد دمکراتيک، آدم دمکراتيک مي خواهد” در نشريه شهروند مراجعه شود). جالب اينکه اعضاي انتخابي، البته بجز نفرات مشترک با هيئت مديره، در هيچ جلسه اي از جلسات کانون خود شرکت نکردند و طبيعتاً با اعضاي کانون و سهيم شدن در نظرات و مشکلات کانون رابطه اي منطقي نداشتند. هر چند همه اين استادان در کار خود برجسته مي باشند، اما در زماني که مي پذيرند تا مسئوليتي در يک نهاد صنفي و مدني داشته باشند، بايد به اساسنامه و آيين نامه ها وفادار باشند و خود را با ديگران برابر و در يک سطح بدانند و علي رغم احترام به همه پيش کسوتان ,بايد ياداوري نمود که استادي و شاگردي در اينجا نمودي ندارد و استادان با قبول اين مسئوليت بايد پاسخ گوي اعضا و جامعه موسيقي باشند.

شايد يکي از بدترين عملکردهاي خانه موسيقي در مورد شوراي عالي شرکت چهار نفر از اعضاي اصلي هيئت مديره و در عين حال دو نفر از اعضاي شوراي عالي انتخاب شده در بيست و نهم خرداد ماه، در شوراي عالي دفتر موسيقي ارشاد در ششم تير ماه بود. آيا اعضاي شوراي عالي خانه موسيقي نبايد حرمت خودشان و خانه موسيقي را نگاه ميداشتند و تقاضا مي کردند که مدير دفتر موسيقي که اتفاقاً يکي از 27 عضو مجمع عمومي خانه موسيقي است، آنها را بصورت يکجا و رسمي، به عنوان شوراي عالي خانه موسيقي که برآمده از چند انتخابات صنفي است، در اين جلسه دعوت کنند تا شأن “خانه موسيقي ايران” حفظ شود.

مديريت عامل

متاسفانه دراساسنامه هيئت مديره انتخاب مدير عامل علاوه بر انتخابي خارج از چهارچوب هئيت مديره اين انتخاب از بين افراد هيئت مديره نيز مجاز شمرده شده است(که شايد براي شروع کارِ خانه و رسيدن به نقطه ثبات و اعتبار امري پذيرفتني باشد) و اين مجوز اساسنامه باعث شده تا هئيت مديره حتي يک بار نيز از ظرفيت بهره گيري از مديري خارج از هئيت مديره استفاده نکند و عملا مديري کارآزموده, خبره و با تحصيلات مديريتي در سالهاي بعد نيز در اين نهاد حضور نيافت ودر واقع طراحي و اجراي چشم اندازهاي بسيار گسترده براي اين نهاد ارزشمند براحتي دور و دورتر شد. عواملي چون تدريس موسيقي، کنسرت و جلسات تمرين قبل از آن، برنامه ريزي سفرهاي خارجي و مشغله هاي ذهني آن، ضبط اثر و صرف وقت در استوديو و دهها گرفتاري يک موزيسين حرفه اي براي يک موسيقي‌دان مطرح و معروف در چنين جايگاهي عملاً باعث تداخل مشاغل وي گرديده و مديرعامل را از صرف وقت کامل براي نهادي چون خانه موسيقي دور ميسازد.

بياد داشته باشيم که خانه موسيقي از محلي با اتاقي موقت در سال هفتاد و هشت و حدود يکصد نفر عضو به مجموعه با دو ساختمان مجزا و چندين کارمند و حدود يازده هزار عضو رسيده است و عملا کار پاره وقت را براي هيچ يک از اعضاي مديريت اين مجموعه برنمي‌تابد. خصوصاً نبايد فراموش کنيم که مدير عامل خانه موسيقي تنها کسي از مجموعه مديريتي خانه است که حقوق مکفي دريافت مي کند.

اما يکي از مهمترين مشکلات وجود مدير عامل موزيسين، استفاده از رانت خانه موسيقي براي چنين شخصي مي تواند باشد که بنوبه خود باعث رنجش و دوري ديگر موسيقيدانان از خانه مي شود. به عنوان مثال در سال هشتاد و پنج و هشتاد و شش، با پيشنهاد و پيگيري مدير عامل وقت از آقايان پور ناظري و مشکاتيان در جشن خانه موسيقي تجليل به عمل آمد و در هر دو مورد مدير عامل وقت پس از دو ماه کنسرت بسيار مفصل و ساماندهي شده اي(با همراهي ارکستر اوکراين در جشنواره فجر با گروه شمس و سال بعد با گروه عارف و به سرپرستي پرويز مشکاتيان) در تالار وزارت کشور داشت. آيا اين موارد اتفاقي است؟آيا اين اتفاقات اين شائبه را براي اهالي موسيقي به وجود نمي آورد که مدير عامل خانه موسيقي از اين امتياز براي موقعيت شخصي خود سوء استفاده کرده است؟

هيئت‌مديره

هيئت مديره خانه موسيقي با هفت عضو و يک بازرس در انتخاباتي هر دو سال يکبار از مجمعي با شرکت سه نفر از هر يک از نه کانون فعلي(جمعاً بيست و هفت عضو در حال حاضر) برگزيده مي‌شود. بخاطر اينکه در اساسنامه قيد نشده است که هرکدام از کانونها بتوانند عضوي در هيئت مديره داشته باشند عملاً در سالهاي اول اين امکان براي افراد معروف تر و شناخته شده بوجود آمد که به راحتي راي مجمع را بدست اورند و لذا براي دوره هاي نخست, هيئت مديره اي عمدتاً شامل هنرمندان معروف و با گرايش آهنگسازي غربي شکل گرفت .البته تدريجاً و با اشنا شدن اعضاي مجمع با يکديگر در سالهاي بعد عملاً انتخاب بازتري براي اعضاي مجمع به وجود آمد و با شناخت افراد مجمع از توانايي هاي يکديگر امکان شرکت افراد کمتر شناخته شده ولي کاراتر ميسر گرديد و حتي کساني از کانون‌هاي پژوهشگران و سازندگان ساز توانستند به اين مجموعه راه ‌يابند. متاسفانه در دو دوره اخير سعي افرادي از اين جمع مبني بر عدم تغير و رسيدن به بافتي خنثي و غيرفعال عملاً موثر واقع شده است. اين مسئله حتي باعث دلسردي بسياري از افراد مجمع و بسياري از موسيقي‌دانان مطرح نيز گشته است و جاي تاسف است که حتي بعضي استادان برجسته موسيقي انتخابات هيئت مديره را ”فرمايشي” دانسته اند.

اما از آنجا که انتخابات هيئت مديره در روز مجمع بيست و هفت نفري قطعاً سالم است مي‌توان گفت که عدم شرکت بسياري از اهل موسيقي در انتخابات کانونهاي خود و در نتيجه عدم حضورشان در انتخابات هيئت مديره، عدم اطلاع کافي از بر آورد کلي نتيجه آرا توسط افراد مجمع، دلبستگي و وابستگي هاي دوستانه جمع اعضاي مجمع و در نهايت ماخوذ به حيا بودن و عدم پرسش هاي انتقادي و صريح در مجامع باعث عدم تغييرات چشم گير و موثر در چيدمان کلي هيئت مديره مي گردد. قطعاً بايد به ياد داشته باشيم که حضور نفرات گوناگون صاحب نظر و با ديدگاههاي متنوع در جلسات سياست گذاري و برنامه ريزي براي امور فرهنگي لازم است و وجود چند نفر قديمي و با تجربه زياد، در امور فرهنگي نمي تواند ضامن باروري بيشتر و ارائه طرحهاي موثر و مفيد باشد. بدون شک افراد شاخصي را ديده ايم که در سالهاي اول در چنين مناسبي توانسته اند به درجه اي از توان و ايده پردازي دست يابند و به تدريج تحليل رفته اند و بسيار ديده ايم که مسئولين فرهنگي هر چند سال يک بار تغيير مي کنند تا بلکه افراد جديدتر بتوانند خون تازه اي به روند تکراري تصميمات وارد سازند. متاسفانه در سالهاي اخير خود هيئت مديره نيز نتوانسته به اين پوست اندازي و بازپروري دست يابد. بعضي از ضعف هاي هيئت مديره بصورت فهرست وار بدين صورت است. 1- بدعتي غلط چون تمديد دوره دو ساله خود به چهار سال و يا بيشتر(در حالي که اين طرح شايد براي اجرا در دوره هاي آينده مي توانست جاي بحث داشته باشد) 2-مواردي چون نداشتن برنامه اي مستمر و مفيد براي بدنه خانه موسيقي و راضي نگاه داشتن اعضا تنها با امکان بيمه تامين اجتماعي. 3- عدم استفاده از بسياري از ظرفيت هاي پيش بيني شده در اساسنامه(در واقع فقط کارهايي انجام ميشود که از عهده افراد هيئت مديره برآيد و کارهايي فراتر از آن به کساني خارج از اين جمع سپرده نمي شود واين يعني که در عمل انجام نمي شود) 4- عدم تلاش براي تغيير روش و آسان تر کردن صدور مجوز هاي کنسرت و آلبوم هاي موسيقي. 5- عدم کمک به تاسيس کانونهاي تخصصي بيشتر. 6-عدم سعي و تلاش براي احراز حق مؤلف و مصنف براي بهبود مسائل معيشتي موسيقدانان. 7- عدم شفافيت مالي و منتشر نکردن تراز مالي(علي رغم سلامت مالي هيئت مديره). 8- نداشتن برنامه دقيق براي رسيدن به استقلال مالي(که در جاي خود مشکلات بسياري براي خانه پديد آورده و مي آورد)9- تصميمات بدون پشتوانه مثل ايجاد شوراي داوري و تغيير اسم و افراد آن به نام شوراي حل اختلاف در ظرف دو هفته بدون اينکه دستورالعمل و آيين نامه اي براي ان تنظيم و تدوين شود. 10- عدم توجه به فعاليت ضعيف سايت خانه 11- درگيري با کانونهاي منتقد و پاسخ هاي توهين آميز به نامه هاي اعتراضي. 12- بازکردن مغازه ساز فروشي به جاي طرح برنامه اي کلي براي عرضه صحيح ساز در سطح کشور و تغيير شيوه غلط واسطه گري و دلالي ساز توسط نوازندگان و معلمان موسيقي. 13- عدم دعوت صحيح و پيگير براي برگزاري انتخابات کانونها از اعضا و برگزاري مجامع کانونها با حداقل افراد ممکن. 14- نداشتن برنامه اي صحيح براي عضوگيري و سياست متنوع هر کانون براي رتبه بندي اعضا. 15- سپردن کارهاي خانه موسيقي به افراد غير متخصص(مثلاً براي بازسازي و تعميرات ساختمان خانه، کار به کسي سپرده شد که موجب شد تا بازگشايي خانه چندين ماه و چندين بار به تعويق بيفتد). 16- اقداماتي دور از شأن و وزن خانه موسيقي مثل برگزاري تور ارمنستان!… و مجموعه اي از چنين اموري که مسلما رو به سمت و سوي بهتر شدن ندارد. اخيراً نيز صحبت از تقسيم کانونها به دو قسمت اصلي و فرعي(و يا بهتر بگوييم کانونهاي خودي و کانونهاي غير خودي و منتقد) شده است که در زماني که طرح تمديد دوره هيئت مديره فعلي به چهار سال عملي نشد، شايد راهي براي ثبات دائمي هيئت مديره فعلي باشد. شايد در آينده تقسيم کانونها به موسيقي ايراني و غير ايراني و بعد موسيقي شهري و بومي و… روشهاي تقليل اعضا به چند ده نفر باشد. آيا تاکنون ديده شده که مجموعه اي مدني و صنفي بخواهد اعضاي خود را کمتر و کمتر کند؟

اما تنها يکي از دستاورد هاي اين چنين رفتارهايي دلسردي شديد اهل موسيقي از خانه موسيقي مي باشد. مي توان گفت که تنها عده اي مشخص و معدودي از اهل موسيقي به خانه رفت و آمد دارند . بطور قطع بهترين راه شناخت اين مشکلات و مسائل برگزاري نظر سنجي دقيق و موشکافانه است. تا شايد در آينده با بررسي آن شاهد تغيير چنين رفتارهايي در محيط خانه موسيقي باشيم و جلوي دور شدن بيش از پيش اهالي موسيقي را از خانه خود بگيريم. اين دلسردي در اعضاي خانه و جوانتر ها نيز نمود جدي دارد. شايد تنها ذکر يک نمونه گويا باشد که در آخرين دعوت از اعضا براي نشست آزاد و عمومي در بيست و نهم خرداد نود، تنها هشت نفر!! از هزاران عضوي که به آنان پيامک دعوت فرستاده شده بود، در اين برنامه حضور يافتند. ايا اين بي اعتباري براي خانه نتيجه مستقيم عملکرد هيئت مديره نيست؟

سايت خانه موسيقي

متاسفانه بايست در مورد سايت خانه موسيقي که به عنوان ويترين و معرف خانه بايد عمل کند داستان معروف تماشاخانه‌هاي لاله‌زار را بياد مي آوريم که فروشنده بليط، بازيگر، کارگردان، صحنه‌گردان و نظافت‌چي همه يک نفر بود. واگذاري مسئوليت‌هاي بسيار به يک نفر از طرف مديرعامل و حمايت بي دريغ هيئت مديره موجب پايين‌ آمدن کارائي و عدم پيشرفت هريک از ارکان مربوطه مي‌باشد که در پنج سال گذشته متاسفانه به همين شکل بوده است. شايد باور کردن اين نکته در حال حاضر که دوره تخصص است سخت باشد، اما شغل‌هايي نظير مديريت اجرايي (براي مجموعه‌اي يازده هزارنفري) , مديريت سايت، مديريت مغازه آواي خانه، مسئوليت چاپ بولتن خانه و تهيه بروشور براي برنامه هاي مختلف خانه موسيقي ، مسئوليت امور بنايي , بازسازي و طراحي دکوراسيون داخلي خانه و… که شايد هرکدام براي چند نفر زياد است بر عهده يک نفر سپرده شده است و اين بازگو کننده خيلي از مسائل مي‌باشد. تنها کافي است سري به سايت خانه موسيقي بزنيد و ذره اي از اين آشفتگي ذهني را مشاهده کنيد و تغييرات پيش آمده در ارکان و افراد خانه را پس از گذشت دو سال يا بيشتر مطالعه کنيد و تناقضات را بيابيد. (يک نکته که من شاهد بودم تغيير آيين نامه مجامع و انتخابات در اردي‌بهشت هشتاد و شش بود که پس از مدتها هنوز آيين‌نامه سال هشتاد و پنج برروي سايت قرار دارد و جالب اينکه در ماده 27 که اخرين ماده است نوشته شده اين ايين نامه در 32 ماده … تصويب شده است!!).

اما سياست کلي سايت خانه موسيقي که بهتر است آنرا سايت هيئت مديره خانه موسيقي بناميم. مبنا بر عدم پوشش اخبار بدنه خانه موسيقي وجامعه موسيقي در کل و در مقابل تبليغات براي دستاورد هاي مديريت خانه است! به عنوان مثال هيچ خبر و اسمي از موسيقيداناني که به خانه رفت و آمد ندارند وجود ندارد. آيا سياست سايت خانه موسيقي بر حذف اين هنرمندان است؟! مثلا خبر ديدار کانون سازندگان ساز با استاد محمدرضا لطفي در سايت منتشر نشد. آيا مي توان اين سايت را سايت خبري و اطلاع رسان دانست؟

صد البته نيزانتقاد از رفتار و عملکرد مديران در اين سايت جايي ندارد در حالي که در کانون پژوهشگران روزنامه نگاراني هستند که مي توانند در اين مجموعه فعاليت داشته باشند و در عين حال نگاه مستقل تري را داشته باشند. چنانچه در سالهاي قبل که 19 شماره بولتن خانه موسيقي ( به همت اقاي مختاباد) منتشر ميشد، در کنار نقد عملکرد مديران خانه موسيقي، شامل خبرها و مصاحبه هاي مختلف با اعضا کانونها و بازتاب کننده نظرات آنان نيز بود.

متاسفانه نگاه بسته سايت خانه دربسياري موضوعات ديگر نيز لحاظ ميشود. به عنوان مثال براي اينکه مشارکت کم اعضاي خانه و دلسردي آنان از مديريت خانه نمود نداشته باشد، تعداد دقيق افراد شرکت کننده و تعداد آراي نفرات در انتخابات هيچ کانوني قيد نمي شود. به همين صورت اخبار و وقايعي که خلاف نظر مديران خانه است در سايت درج نمي شود. از طرفي اخيرا نيز آرشيو سايت خانه مسدود شده و امکان دسترسي به آن که به منزله تاريخچه خانه موسيقي است وجود ندارد. به کجا ميرويم؟ هدف چيست؟

در خاتمه

البته فارغ از همه اينها، اتفاقات بسياري نيز در جريان امور پيش مي‌آيد که تنها در اثر کم کاري و بي اطلاعي مجموعه افراد است. مسلماً بايد هيئت مديره و مجموعه افراد تصميم گيرنده در خانه موسيقي داراي اطلاعات کافي اداري و بينش وسيع حقوقي باشند و با پيش زمينه اي اين چنين براي فعاليت در مديريت خانه پيش قدم شوند. 1- عدم استفاده از مشاور تقريبا در هيچ زمينه اي. 2- عدم دعوت براي مدير عاملي اين نهاد از مديران خبره و کاردان. 3- عدم برنامه‌ريزي صحيح براي ايجاد شعبات در شهرستان‌ها(به عنوان مثال انتخابات شعبه تبريز که قرار بود ماههاي پاياني سال گذشته برگزار شود و هنوز برگزار نشده است، در حالي که علاقه مندان بسياري از شهرها هستند که سالهاست منتظر تصميم هئيت مديره هستند) 4- عدم استفاده از پتانسيل موجود همه استادان موسيقي. 5- عدم دقت در کار کانونها و نداشتن اشراف بر کار آنان 6- عدم استفاده از نيروهاي خارج از خانه موسيقي(چنانچه مجموعه‌اي از پزشکان سال‌ها پيش موافقت کردند که تخفيفي را براي اعضاي خانه عملي کنند که هيچ‌گاه اين لطف و حمايت پزشکان توسط هيئت مديره به اعضا اعلام نشد و ظاهراً فقط مورد استفاده چند نفري قرار گرفت!) 7- عدم دعوت از موسيقي‌داناني که سالها بدون هيچ چشم‌داشتي براي پايه‌ريزي اين نهاد سعي و کوشش داشتند و در جواب اعتراض آنان به نامه‌ها و جوابيه‌هاي تند بسنده شد. هنرمنداني چون فريدون شهبازيان، محمد علي کياني نژاد، هوشنگ جاويد… و بسياري اعتراضات مکتوب و شفاهي ديگر از اين دست با جوابيه هايي غير مودبانه و از موضع بالا و با نگاه ارباب و رعيتي روبرو شدند و بهمين جهت عطاي خانه را به لقايش بخشيدند. (البته در جواب نکات نوشته شده اينجانب اين حق براي من محفوظ است تا هر نکته نوشته شده را در صورت پاسخ خانه موسيقي، با ذکر تاريخچه و جزيئات شرح و بسط دهم و شايد بتوانم نکات ديگري که از حوصله اين مقاله خارج است را بازگو کنم).

سعي همه ما در حال حاضر رسيدن خانه موسيقي به بهترين نقطه کارايي و بازدهي مي باشد. فرصت براي خدمت کردن به فرهنگ، در جهاني چنين پر شتاب هر لحظه که بگذرد کمتر مي شود و روزگار براي ما درنگ نميکند. در واقع ديگر زماني براي آزمون و خطا نيست و بايد تعارفات را کنار گذارد. بدين جهت اميدوارم تا همه اعضاي جامعه موسيقي با دقت بيشتري اتفاقات و عملکرد خانه موسيقي را رصد کنند و بر جزئيات امور دقت داشته باشند و از طرف ديگر از همه دست اندرکاران فعلي خانه موسيقي که در عملکرد خود در اين سالها اشتباه و قصوري داشته اند، مي خواهم تا با صبوري و گذشت از سمت خود کناره گيرند تا شايد ديگراني کوشاتر و با انگيزه تر، با شرکت در انتخاباتي دوباره پا به عرصه عمل نهند.

به اميد اينکه آيندگان قضاوتي تلخ نسبت به ما نداشته باشند و از اين همه زحمت و مرارتي که براي شکل‌گيري چنين نهادي کشيده شده است راضي و شاکر باشند.

يکي از يازده هزار , رامين جزايری