دربارهي خرک تار
1390/??
نوشته رامين جزايري و حسين عزيزي
دربارهي خرک تار
با اظهار خوشوقتي از اينکه دعوت اينجانب از دوستان صاحبنظر براي نوشتن مقالات در حوزههاي مختلف موسيقي و ساخت ساز مورد قبول قرار گرفته است و چند تن از ايشان به اين کار اقدام نموده از جمله دوست هنرمند آقاي حسين عزيزي که از جمله بهترين سازندگان تار در حال حاضر هستند. ايشان اندازههاي خرک تارهاي کار استاد يحيي را که در طول سالهاي مختلف ديده و يادداشت نمودهاند با ثبت و نقطهنظراتي در مورد آن در يک مقاله نوشتهاند.
با اينکه در چند مورد من نظراتي متفاوت در مورد اندازههاي صحيح خرک و فرم دقيق آن دارم، مقالهي ايشان بدون تغيير در سايت قرار ميگيرد و يادداشت من نيز در ادامه آن خواهد بود. با اينهمه در انتظار نظرات مختلف در رابطه با اين مورد و موارد ديگر مربوط به ساز از طرف ديگر سازندگان ساز هستيم.
با تشکر- رامين جزايري
خرک ساز يا به قول فرنگيها
(Bridge)
پلي است که وظيفهي حمل سيمهاي ساز و اجازهي ارتعاش راحت به سيمها و در نتيجه انتقال صدا به صفحه ارتعاش و يا پوست و در نهايت به محفظه کاسه رزناس ساز را دارد. خرک ساز نقش بسيار مهمي در صدادهي ساز دارد. چه بسيار سازهايي ديده شده است که با تغيير خرک به مقدار زيادي بهتر يا بدتر شده است و لذا ساخت و انتخاب خرک مناسب هر سازي، براي سازندهي ساز که زحمت زيادي را براي ساخت آن متقبل شده است، بسيار مهم و تعيين کننده است. حال اگر بخواهيم در اينجا تنها به خرک تار بپردازيم که تفاوت بسياري با خرک سهتار، سنتور و کمانچه دارد لازم است که در ابتدا چند نکته را در نظر بگيريم.
الف- جنس خرک تار از شاخ قوچ کوهي است که اين حيوان چندين گونه و نژاد مختلف دارد. اما اينکه کدام يک مورد استفادهي سازندگان قديمي بوده و کدام نژاد داراي جنس شاخ مناسبتري از لحاظ کيفيت صدا دهي تار است هنوز محل مناقشه است و جاي مطالعه و تحقيق دارد.
ب- شاخ قوچ کوهي تنها براي تار فارسي (يا به اصطلاح قديم تار شيرازي) مورد استفاده قرار ميگيرد و سازهاي ديگر ايراني داراي خرکهايي با جنس متفاووت هستند- در سنتور چوب گردو-سهتار چوب فوفل يا شمشاد و يا ديگر و کمانچه چوب کبوده و حتي در تار آذري شاخ بز کوهي (نه قوچ) استفاده ميشود.
ج-شاخ قوچکوهي از جنسي است که همانند پشم استفاده شده در قالي، بوسيلهي نوعي حشره خورده ميشود و از بينميرود. اين حشره که به اصطلاح عاميانه بيد گفته ميشود در اندازه، کمي بزرگتر از مورچه و کرک دار است و در صورت استفاده نکردن از ساز و ماندن طولاني مدت در محل تاريک و نمدار سر و کلهي آن پيدا شده و قسمتهاي شاخي ساز از جمله خرک شيطانک و سيمگير را از بين ميبرد. با کمي دقت براحتي ميتوان اثرات خوردن را در سازهاي قديمي روي سيمگير خرک و شيطانک ديد که گاهي همانند متهاي، سوراخي در آنها ايجاد کردهاست و گاه موجب آسيب جدياي شده که بايد آن قسمت را تعويض کرد.
د-متاسفانه طبق يک عادت بسيار ناپسند بعضي از افراد نوازنده و صاحبان سازها به خود اجازه ميدهند که تغييراتي در قسمتهاي مختلف ساز براي بهتر شدن صدا، ايجاد نمايند که اکثرآ بدون اطلاع کافي و در بيشتر موارد به آنها “الهام” ميشود که اگر اين قسمت از ساز را بتراشيم يا نازک کنيم و يا تغيير شکل دهيم صدا بهتر ميشود. يکي از قسمتهاي مورد هجوم قرار گرفته توسط اين افراد خرک ساز است و تعداد زيادي از سازهاي قديمي را ديدهايم که دستکاريهايي در خرک آنها انجام پذيرفته که متاسفانه اين عمليات برگشتناپذير است و موجب آسيب جدي به ساز به عنوان يک اثر هنري ميشود.
حال در اينجا لازم است تا چند نکته که در مورد مقالهي آقاي عزيزي بنظرم ميرسد ذکر کنم.
استاد يحيي در دورهاي زندگي و فعاليت کردهاند که دوران گذار سازهاي پنج سيم به شش سيم بودهاست در اين انتقال ظاهرآ به اضافه نمودن گوشي ششم و ايجاد شيار برروي شيطانک و خرک اکتفا شده است. شايد البته احتمال موقتي بودن اين تغيير رفته که فکري در مورد فرم خرک وسيم گير ضرورت ايجاد تغييرات در آن نشده است و فقط به ايجاد يک شيار در کنار شاخک سيم بم و انتقال اين سيم به سمت ديگر مشکل به طور موقت حل شده و فاصله هر سه جفت سيم به اندازهي مطلوبي رسيدهاست اما اين مسئله موجب ايجاد مشکل ديگري شده، خرک از جاي اصلي يعني وسط دهانه کاسه تار به طرف سمت راست قدري حرکت کرده و فاصله طرف سيم بم به لبهي دهانه بيشتر از فاصلهي طرف سيم سفيد خرک با دهانه شده است که موجب عدم تعادم و بيشتر شدن فاصلهي طرف بم گشته. به دليل اينکه سيم بم نيز ضخيمتر از سيمهاي ديگر ميباشد و در اثر کوک سيمها فشار سيم بم بيشتر است و پوستتار نيز حالت انعطاف پذير دارد معمولآ خرک حالت اهرم پيدا کرده و فاصلهي سيم بم تا روي دسته کمتر از فاصلهي سيم سفيد است. و اين يکسان نبودن فاصلهها موجب بهمريختگي صدا گشته و در سازهايي مشاهده ميشود که فرضآ صداي يک پرده در روي سيم سفيد با صداي آن در روي سيم بم اختلاف دارد و بايد پرده هاي روي دسته ساز را قدري کج نمود.
براي رفع اين مشکل بايد فکري شود که مورد پسند همهي نوازندگان و سازندگان ساز قرار گيرد. البته تا به حال چند نمونه از شکلهاي مختلف خرک ساخته شده که هنوز به طور قطع مورد پسند نهايي جمع قرار نگرفته است ونه تنها مشکل را کاملا حل نکرده اند بلکه بسيار بد فرم و ناشيانه اند و هيچ ربطي به زيبايي شناسي ساز ملي ما ندارند. متاسفانه هنوز فرهنگ صحيح کار بر روي ساز هاي ما جا نيافتاده و سازندگان ضعيف و گاه پر کار بخود اجازه هر تغيير دلبخواهي را ميدهند ؛ فارغ از اينکه اين تغييرات بايد بسيار کار شده و پخته و فکر شده باشد و نه اولين ايده اي که به ذهن سازنده مي رسد.
اما در موردي که در مقالهي دوست هنرمند ما آقاي حسين عزيزي اشاره شده است در باب اينکه جاي سيم روي تيغه خرک بصورتي است که مماس يا روي پايه ميافتد که بنظر من يحيي خان نميتواند اين کار را بصورت عمدي کرده باشد، زيرا فشار سيم در نهايت روي يک سيم از جفت سيم سفيد ميافتد و بنظر صحيح نميرسد چنانچه در بسياري از سازها نيز مشاهده ميشود فشار سيم از روي خرک بصورت غير مستقيم بايد به صفحه ارتعاش و يا پوست وارد شود و فشار مستقيم به روي پوست موجب ايجاد “تقه” در ساز ميشود.به عنوان مثال اگر به خرک ساز هايي چون ويلن ،سنتور و تار آذري دقت کنيم ميبينيم که سيم روي پايه خرک قرار نمي گيرد و به صورت غير مستقيم فشار بر صفحه مي افتد؛
با تشکر دوباره از آقاي حسين عزيزي در پايان عکسي از چند خرک ساختهشده, خرک ساخت خودم و يک نمونه بازاري را نيز ضميمه مينمايم.
خرک تار جزايري, از جنس شاخ
خرک تار جزايري, از جنس سم
نمونه اي از يک خرک ساخته شده بازاري
عکس نيمرخ از يک خرک تار بازاري و يک خرک تار جزايري